استخدامی ۱۴۰۱- منابع عمومی

#منابع_عمومی

 

منابع عمومی استخدامی آموزش و پرورش 

 

۱. معارف اسلامی:

کتاب دبیرستان دین زندگی گاج(کنکوری) +اندیشه 1 سبحانی 

 

۲. کامپیوتر:

کتابهای و تست های استخدامی کامپیوتر تهیه کنید یا کتاب آموزش کامپیوتر چاپ انقلاب (زرین) ( سیستم ۲۰۰۷)

 

۳. اطلاعات عمومی:

منبع مشخصی نداره. ولی کتابهای و تستهای استخدامی اطلاعات عمومی تهیه کنید.(قانون اساسی، چشم انداز ۱۴۰۴ خیلی مهمه و مکانهای تاریخی و طبیعی مطرح هر استان)

 

۴. زبان خارجه:

زبان انگلیسی دوران دبیرستان

۵. هوش:

منبع مشخصی نداره ولی کتابها و تستهای استخدامی هوش را تهیه کنید.( کتاب استعداد تحصیلی دکتری

۶. ادبیات:

کتابهای ادبیات دوران دبیرستان+ گاج

 مهرو ماه/پنج گنج/سیرتاپیاز

۷. آمار و ریاضی:

ریاضی و آمار دوران دبیرستان

🌺🌺🌺🌺🌺🌺

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ

افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاتُرجعون، آیا پنداشتید شما را بیهوده آفریدیم و آنکه به سوی ما بازگشت نخواهید داشت. روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم، ز کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم آخر، ننمایی وطنم. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم. طی شد این عمر، طی شد این عمر تو دانی به چه سان، پوچ و بدطول چنان باد دمان، همه تقصیر من است این خودم می‌دانم، که نکردم فکری، که تعمق ننمودم ، روزی ساعتی یا آنی که چه سان می‌گذرد عمر گران، کودکی رفت به بازی به فراغت به نشاط، فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات، همه گفتند کنون تا بچه است، بگذارید بخندد شادان که پس از این دگر هیچ ورا فرصت خندیدن نیست، بایدش نالیدن، من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن، نتوان فارغ و وارسته ز غم، همه شادی دیدن، همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن، سر هر بام که شد خوابیدن، هیچ کس نیز نگفت که چرا می‌آییم، بعد از این چند صباح به کجا باید رفت، به چه سان باید رفت، با کدامین توشه به سفر باید رفت. نوجوانی سپری گشت به بازی به فراغت به نشاط، فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات، همه گفتند که جوان است هنوز بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر ببرد، کامروایی بکند، بگذارید که خوش باشد و مست، بعد از این باز ورا عمری هست، یک نفر بانگ برآورد، یک نفر بانک برآورد که او از هم اکنون باید فکر فردا بکند، دیگری آوا داد که چو فردا بشود فکر فردا بکند،‌ سومی گفت همان گونه که دیروزش رفت بگذرد امروزش، همچنین فردایش، با همه این احوال من نپرسیدم هیچ کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت، نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دمی، عمر رفت به بی‌حاصلگی و مسخرگی، قدرت عهد شباب می‌توانست که مرا تا به خدا پیش برد، لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات، آن کسانی که نمی‌دانستند زندگی یعنی چه، رهنمایم بودند، عمرشان طی می‌گشت بیخود و بیهوده و مرا می‌گفتند که چو آنها باشم، که چو آنها دایم فکر خوردن باشم، فکر گشتن باشم، فکر ثروت باشم، فکر تامین معاش، فکر لذت باشم، آن کسانی که نمی‌دانستند زندگی یعنی چه، رهنمایم بودند، عمرشان طی می‌گشت بی‌خود و بیهوده و مرا می‌گفتند که چو آنها باشم، که چو آنها دائم فکر خوردن باشم، فکر گشتن باشم، فکر ثروت باشم‌، فکر تامین معاش، فکر لذت باشم، هیچ کسم هیچ نگفت زندگی خوردن نیست، زندگی گشتن نیست،‌ زندگی ثروت نیست، زندگانی کردن فکر خود بودن و فارغ ز جهان بودن نیست، ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی‌اش می‌فهمم، حال می‌فهمم هدف از زیستن این است رفیق، من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گسلم، ‌شربت امید و شهامت نوشم، زره جنگ برای بد و ناحق پوشم، ره حق جویم و حق جویم و بسی حق جویم، آنچه آموختم بر دگران نیز نکو آموزم، من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زاید و بی جوش و خروش، عمر بر باد ز حسرت خاموش، ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی‌اش می‌فهمم، حال می‌فهمم کین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت، کودکی در غفلت، نوجوانی شهوت، وقت پیری حسرت، افحسبتم انما خلقناکم عبثا؟ و انکم الینا لاتُرجعون. روزها فکر من این است و همه شب سخنم، که چرا غافل ز احوال دل خویشتنم، ز کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم."

سرادر دل ها

موج خبرهای شهادت سردار سلیمانی بعد از تشییع ذره ذره کاهش پیدا کرد. با این حال برخی از افراد جامعه هستند که با گذشت نزدیک به یکسال تصویر سردار را در مغازه ها و خانه های خود نگه داشته اند. یک املاکی دیدم که در کنار عکس فردین تصویری از حاج قاسم را نیز به دیوار مغازه نصب کرده بود. بعضی از دانش آموزان هنوز هم وقتی می خواهند نقاشی بکشند به تصویرگری سردارشان می پردازند. معلم هایی هستند که در توضیح اشعار شاهنامه پهلوان زمانه شان را هم نام می برند. نمی دانم این فرهنگ و تاثیری که سردار در دل های گذاشته است جایی در تاریخ پیدا خواهد کرد یا خیر؟! اینجا نوشتم که حداقل خودم این روزها و ماه ها را فراموش نکنم...

پرچمدار کوچک من!

کتاب "پرچمدار کوچک من" روایتی کوتاه از تجربه مادرانی است که در مسیر تربیت فرزند ایده های تازه ای را اجرا کردند و دغدغه تربیت فرزند عاملی برای رشد آن ها شد. ویراست دوم این کتاب ویژه ایام محرم و صفر همراه با یادداشت هایی کوتاه و تحلیلی منتشر شد. این حقیر نیز در مورد روضه های خانگی برای این کتاب یادداشتی نوشتم. 

کتاب سوزی

حکایت کتاب سوزی در تاریخ قصه مفصلی دارد، وقتی کتاب محل منازعه شرق و غرب و یا طب سنتی و نوین باشد آتش این کاغذها بیشترهم گُر می گیرد.

سال ها که پای درس اساتید نشستیم و علم و تمدن در اسلام را خواندیم به اینکه کتاب قانون بوعلی قرن ها در غرب تدریس می شده و کتاب مرجع پزشکی در تمام جهان بوده است افتخار می کردیم.

سرگذشت قانون بوعلی- مهمترین منبع طب اسلامی یا همان سنتی- را تاریخ و تمدنی ها بیشتر شنیده اند؛ چراکه این کتاب هرسال به شکلی در کنکورهای ارشد و دکتری آن ها سرک می کشید و می کِشد: روزی سوال از مقام و منزلتی کتابی در نجوم بود که هم تراز مقام قانون بوعلی در طب قرار می گرفت و روزی از نام منبعی سوال می شد که مدخلی بر کتاب قانون بوعلی بوده و یا سوال از کاملترین شرحی بود که بر قانون نوشته شده است و به ندرت هم از پنج بخش یا کتاب موجود در قانون ابن سینا...

اما نمی دانم چرا همه آنچکه بر این کتاب گذشته بود را به ما نگفتند؟! متاسفانه راویان تاریخ علم در اسلام همیشه افتخارات را علَم می کنند. نمی دانم چرا اساتید بخش انتهایی سرگذشت این کتاب را در جهان سانسور می کنند. آن زمان که کتاب بوعلی از دانشگاه های غرب جمع شد. قرن  16و 17 را می گویم درست همان جایی که اساتید ما و برخی از کتاب ها کار بوعلی در غرب را بدون پایان به اتمام می رسانند. روایت آتش زدن کتاب بوعلی و مطرح شدن دوباره آثار اطبای یونان باستان در قرن 16و 17 مربوط به کدام درس است: تاریخ علم یا شرق شناسی؟!

شیخ تبریزیان و طرفدارانش سوزاندن کتاب هاریسون را انتقامی تاریخی می دانند.

پاراسالس، تبریزی دیروز غرب، که قانون ابن سینا را به آتش کشید:

«شما با پیروى از عقاید پزشکان پیشین چنین خیال مى‏کنید که چیزى از پزشکى مى‏دانید و حال آنکه ابدا چنین نیست. کلید اصلى پزشکى و بویژه درمان‏شناسى، قبل از هر چیز، در کیمیاگرى است. اى پزشکان که به خود عطر مى‏زنید! دستکشهاى سفید را از دستان و حلقه‏هاى طلا را از انگشتان خود به درآرید. در آزمایشگاه و در میان زغالها غوطه‏ور شوید. شب و روز در آتش کار کنید. از این راه با مشاهده و تجربه، معلوماتى مفید و مثبت براى درمان بیماریها، پیدا خواهید کرد.»

تاریخ نویس ها!


متاسفانه در علوم انسانی برخی از روایت ها، تحلیل ها و استدلال ها به استنتاج هایی منتهی می شود که انسان ناگزیر می شود خمیرمایه را یک بار دیگر برای شاطر ورز دهد. این اتفاق بیشتر در شرایطی روی می دهد که آن اندیشمند محترم نمی خواهد از قافله فضای رسانه‌ای جامعه عقب بماند. و لذا بی هوا اسب تحلیلش را هی می کند که پیشتاز استنتاج های علمی و دانشگاهی آن موضوع باشد. صدحیف که هی کردن بی موقع اسب نتیجه اش رمیدن این حیوان نجیب است نه رام کردن آن. 
در موضوعات اخیر ایران برخی از دوستان تاریخی ما گرفتار همین عارضه شدند و عریضه ها نوشتند! البته پار و پیرار هم چنین شد و در شایعه پیدا شدن جنازه رضاشاه چه استنتاج ها که نکردند! اما قضیه این روزها از همه جالب تر بود: یک مجری جوان که مخاطبش مخالفین با تشییع پیکر شهید سلیمانی بود نه مخالفین با تفکر خودش. با شاه مقایسه شد. وقتی که اهل تاریخ متوجه شدن موضوع به تاریخ ربط پیدا کرده دست به قلم شده و نوشتند بدون آنکه بدانند از چه می نویسند تنها یک کلیپ چند ثانیه‌ای دیده بودند. 
نمی خواهم از کسی دفاع کنم این موضوع به جای خودش فرصتی بود برای مخالف و موافق سیاسی نظام ایران که از آن بهره برداری کند...
اما افسوس بر آن تاریخی که تنها با یک گزاره نوشته شود.

هواپیما!

متاسفانه خبر درگذشت سردار و بعد از آن خطای انسانی در اصابت موشک به هواپیمای اکراین فضای کشور را به شدت ملتهب کرد. اما دردناک تر آن است که مقصر اصلی اشتباه شناخته شود. 

چه کسی شرایط جنگی را بر ایران با ترور سردار سلیمانی و تهدید حمله به 52 نقطه فرهنگی تحمیل کرد؟ پدافند هوایی ایران در موضع دفاع از کشور دچار اشتباه شد، نه در اندیشه جنگ و تهاجم!

منابع استخدامی رشته الهیات

1-اندیشه اسلامی ۱و۲ آیت سبحانی انتشارات پیام نور

2-علوم قرآنی معرفت

3-احکام فلاح زاده یا یکی از رساله هایی که در دسترس دارید

4-آیین زندگی شریفی

5-.(علم الحدیث و در ایه الحدیث کاظم شانه چی-

6تاریخ تفسیر اقای جلالیان-

7-تاریخ حدیث سید رضا مودب- یا تاریخ حدیث کاظم شانه چی

گذشت زمان

امسال هم که مثل هرسال راهی کربلا شدم. سری هم به قبرستان شهرمان در مهران زدم. خیلی از هم محلی هایی که در ده پانزده سال گذشته با آن ها زندگی کرده بودم و خاطره ای داشتم راهی خانه ابدی شده بودند اسم ها را که می خواندم به پانزده بیست سال پیش برمی گشتم به روزگار نوجوانی...

در حال نگاه به قبرها بودم که دو بیت عربی توجهم را جلب کرد‌:

هی الدنیا فلیس لها قرار                   و لا من مکرها یرجی الفرار

رمت قلب الحسین بسهم بغی            فهل بعد الحسین لها اعتبار

 

فریاد ز ظلم ظالمان می کاهد؟!

سال 1396بود که در آزمون سراسری مقطع دکتری رشته تاریخ و تمدن با رتبه یک پذیرفته شدم. برای ادامه تحصیل برنامه ها داشتم، مثلاً اینکه در آینده چه موضوعی برای رساله انتخاب کنم و... اما تنها بعد از چند هفته همه آینده نگری ها به قبولی در همان ترم محدود شد. شش واحد درس داشتم، چهار واحد با یک استاد و دو واحد با استادی دیگر...

چهار واحدی که به چهل واحد تبدیل شده بود، تمام زندگی مرا به هم ریخت. بعد از سه هفته از کلاس ها هر هفته قرار بود یک کتاب امتحان داده شود، امتحانی با سه سوال؛ سه سوالی که لازمه جواب دادن به آن حفظ خط به خط و حتی در مواردی فهم معنایی دقیق از برخی واژه های به کار برده شده در متن کتاب بود. هر امتحان سه نمره داشت. استرس حاکم بر تحصیل تمرکز تمام بچه های کلاس را بهم ریخته بود و انگار استاد از این اتفاق لذت می برد و از خرد کردن شخصیت دانشجویانی که در ارائه درس ضعیف بودند نه تنها هیچ ابایی نداشت بلکه زیاده روی هم می کرد. تحمل یک ترم در چنین شرایطی هم زیاد بود چه برسد به ده ترم، البته به شرط موفقیت! خلاصه خسته شدم و در سایت دانشگاه انصرافم را اعلام کردم...

بیش از دو سال از انصرافی که همه حتی آن استاد مخالفش بودند گذشته، استاد در طول ترم برخورد بدی با بنده نداشت ولی برخوردهای تندش با سایر دانشجویان شخصیت تمام کلاس را خرد کرده بود. نخواستم بمانم چون تاریخ را در کنار زندگی دوست دارم، شاید به همین دلیل از تاریخ شفاهی بیشتر لذت می برم هرچه باشد روایت تجربه زیسته ای است که از گپ و گفت خودم با راوی به دست می آید؛ داده های خام تاریخ را با سوالاتم و اسنادی که در در دست مردم معمولی است جمع و جور می کنم خلاصه آنکه طبری خودم هستم...

اما بعد از دوسال دوستانم را دیدم و از درس و بحث شان پرسیدم، زندگی و تحصیلشان فاجعه آمیز بود:

1. از سه نفر ورودی 95 تنها یک نفر از امتحان جامع عبور کرده اما آن بیچاره هم هنوز نتوانسته طرح رساله اش را تصویب کند.

2. ورودی های 96 که هفت نفر بودیم تنها یکی به امتحان جامع رسیده است...

3.ورودی های 97 که گل سرسبد این فاجعه هستند...

-----------

پ.ن:

1. این یادداشت را فریادی فرض کنید برای دانشجویانی که تحصیل و زندگیشان به فناست...

2. نمی دانم کاربرد واژه ظلم برای چنین اتفاقی درست است یا خودش ظلمی است مضاعف!

3. امیدوارم تمام سخت گیری های استاد با هدف آموزشی باشد اگرچه نتیجه عکس داده و می دهد.

4. استادان و دانشجویانی که شاهد چنین ماجرایی هستند و سکوت می کنند؛ آزاده اند؟!

 

سانسور در سایت ورزش3!

ورزش 3 مهمترین سایت ورزشی در ایران است که همه خبرهای ورزشی و مرتبط با ورزش و شخصیت های ورزشی در آن انعکاس می یابد. طبیعتاً انتظار نمی رود که در چنین سایتی با پدیده ای به نام سانسور مواجه شویم! 

و هرگاه خبری تنها یک کلمه از ورزش در آن باشد را بخواهی با زبان فارسی سرچ کنی موتورهای جستجوگر گوگل شما را به این سایت راهنمایی می کنند. از عکس نوشت گرفته تا کلیپ های ویدوئی همه و همه در  این سایت وجود دارد. دو سه روزی هست که خبری تحت عنوان درخواست یکی از مادرهای والیبالیست برای دیدار با رهبری منتشر شده است، قصد داشتم فیلم این درخواست را ببینم مثل روال هرروزه سراغ سایت ورزش 3 را گرفتم که متاسفانه متوجه شدم، این خبر در مهمترین سایت ورزشی ایران بازنشر نشده!

پ.ن: مدیریت محترم سایت ورزش3 لطفا به مخاطبان خود احترام گذاشته و در نشر اخبار خساست به خرج ندهید.

یادها...

ای حریم اسم تو اسطوره ی فریادها

مانده نامت در کنار این حرم در یادها

تا تو را دارد کسی هرگز نمی لرزد به خویش

بیدها بودند از اول در مسیر بادها

مثل نقشی کنده کاری مانده بر پیشانی ات

هرچه بر ما رفته در تاریخ از بیدادها

عشق، تنها می توانست این چنین ایمن کند

حرمت این خانه را در اوج استبدادها

برسر جنگ آمدند و تیرشان بر سنگ خورد

تیرها و سنگ ها و برق ها و بادها

در کنار بارگاه حضرت شمس الشموش 

زنده ای ای زنده تر از زندگی در یادها

از سکوتت می توان حس کرد روزی بوده است

تشنه ی فریادهایت دشنه ی جلادها

عشق با عفت گره خورده است در دامان تو

زنده می ماند همیشه نام گوهرشادها...

شاعر: سعید ایران نژاد

منبع: کتاب حماسه گوهرشاد

جهان را به مشهد آورده اند!

انگار اهل تاریخ فقط کارشان نوشتن مقاله و کتاب های تحقیقاتی است و بس! گاهی هم که وارد جامعه می شوند جو غالب رسانه ها هرچه باشد برای آن می نویسند و از آن می گویند. توده ها را کسی نمی بیند انگار زندگی در میان توده ها و تاریخ برای مردم کار آن ها نیست مردم ادیب های تاریخ نویس را می شناسند اما تاریخ پژوهان را هرگز!

موزه زنده تاریخ در مشهد کاریست برای آشنایی توده ها با تاریخ جهان اسلام، ساده تر بگویم جهان را به مشهد آورده اند، تجربه خوب یک کار تاریخی برای عموم مردم، متاسفانه نقش اهل تاریخ در شکل گیری این موزه اندک است و اگر برخی از اساتید با این موزه در ارتباط هستند به واسطه دعوت و حتی خواهش کارکنان این موزه بوده نه اینکه خود عزمی را جزم کرده باشند و بیایند برای کمک به ساخت این موزه قدمی بردارند. ای اهل تاریخ خواهش می کنم از خواب بیدار شوید!

بهار در کوچه های خراسان

بهار امسال رو درگیر پژوهش برای موزه زنده صحن نو در مشهد هستم و فک نکنم فرصتی بشه که برم ایلام.. البته بهار در مشهد و جوار حرم امام رضا(ع) صفای خودش رو داره، کار پژوهشیت هم مربوط به امام رضا باشه که این صفا رو چند برابر میکنه... نمیدونم چی شد این روزها خیلی با شعر مرحوم قیصر امین پور حال می کنم...

 

 

کوچه‌های خراسان تورا می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی٬ جوابی
ریگهای بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

هم تو گلهای این باغ را می‌شناسی
هم تمام شهیدان تورا می‌شناسند

از نیشابور با موجی از ''لا'' گذشتی
ای که امواج طوفان تورا می‌شناسند

بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را می‌شناسند



گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای نهان٬ تو را می‌شناسند

اینک ای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند

جشنواره عمار

چهارشنبه 12/ 10/ 1397 اکران مستند فروشنده 2 در سینما هویزه

خدارو شکر دیروز مستند هاشمی زنده است خیلی استقبال شد.

جشنواره عمار مشهد

📽 اکران ویژه مستند #هاشمی_زنده_است

🕖 سه شنبه 11 دی ماه ساعت 18:30
سالن4 سینما هویزه
⭕️حضور آزاد

وقتی بزرگ باشی!

محمدصلاح بزرگ مردی است در قامت یک فوتبالیست

وقتی تیتر خبرهای ورزشی یک جمله از صلاح بود: 

بازیکن اسرائیلی بیاید لیورپول را ترک می کنم

از خودم و کوچکیم خجالت می کشم...

چه می توان کرد؟!

اگر بتوانی با دقت بگویی چه نمی‌شود کرد، به تو خواهم گفت چه می‌شود کرد.

امیرپرویز پویان

برنامه یه لقمه نون

شبکه هفت سیما امشب چهارشنبه داره یه برنامه پخش میکنه به نام یه لقمه نون. این قسمت در مورد یک خانواده افغانیست وقتی با دختر کارگر افغان صحبت میکنه دختر میگه سعی کردم در هویت ناخواسته خود نمانم! مگر هویت شرقی و افغانستانی چه مشکلی دارد که نمیخواهید در این هویت بمانید؟! مگر نمی شود با حفظ و افتخار نسبت به هویت خود پیشرفت هم بکنید؟!

تتلوی رییسی

تتلو خواننده زیر زمینی که در دوران انتخابات با حمایت از کاندیدای طیف اصولگرا سروصدای زیادی ایجاد کرد حالا هم با جملات توهین آمیز نسبت به معصومین خبرساز شده، گروهی از اصولگرایان حکم ارتداد وی را داده‌اند و اصلاح طلب ها او را با شجریان مقایسه می‌کنند و به اصولگرایان سرکوفت می زنند.

اما جریان غالب اصولگرایان در این مورد سکوت کرده‌اند و از تبیین مساله ساده ای مثل تتلو شانه خالی می کنند! تتلو نه تنها نقطه ضعف عملکرد اصولگرایان در فعالیت های انتخاباتی نبود بلکه نمونه ای از رویکرد منعطف این جریان سیاسی بود.

یک دیدار ساده با یک خواننده پاپ كه مدعی بود رفتارش تغییر کرده همین! حالا این خواننده دروغ گفته ومعلوم است که به هیچ دینی اعتقاد ندارد.

بدتر از تتلو هم هستند که شاید روزگاری از گذشته شان برگردند. خدا نکند که دروغگوئی تتلو گذشت را از یادمان ببرد.

توضیحی در مورد رشته تاریخ و تمدن

تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی رشته است که در مجموعه الهیات قرار دارد و طبق صحبت هایی که از اساتید سلف تاریخ تمدن شنیدم قرار بوده که فارغ التحصیلان این رشته در وزارت خارجه جمهوری اسلامی استخدام شوند. راستی و درستی این موضوع را نمی دانم. اما اگر این موضوع درست باشد، مطمئنا در قرار گرفتن این رشته در مجموعه الهیات بی تاثیر نبوده است. علاوه بر این، موضوعی که من حدس می زنم این است که قرار بوده رشته تاریخ و تمدن در الهیات قرار بگیرد تا از رشته تاریخ محض جدا باشد یعنی جنبه روایی و نقلی این رشته کاهش یابد و مسائل معرفتی و تعقلی در آن افزایش پیدا کند؛ اگر واقعا این سیاست مدنظر وزارت علوم بوده کار خوبی انجام شده که این رشته در مجموعه الهیات قرار گرفته است. اما متاسفانه اساتید تخصصی رشته یا موضوع را متوجه نشده و درک درستی از تاریخ و تمدن نداشته اند و یا سیاست وزارت علوم را نپذیرفته و کار خود را انجام داده اند؟! به نظرم بازشناخت رشته تاریخ و تمدن در ایران نیازمند تحلیل چرایی پیدایش این رشته و تاریخ آن در دانشگاه های ایران است.

امام خميني(ره): شما اين كتاب گوستاولوبون‏ را بخوانيد؛ تمدن اسلام را؛ او رفته است تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مى‏كند، او اصلًا نمى‏فهمد اسلام يعنى چه؛ اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد؛ او تمدن را عبارت از اين ستونها مى‏داند. چنانچه بچه‏هاى ما هم اين طورى خيال كردند هست‏.

سفره محرم

خاکستری هایی که در توهم آزادگی اند...

این روزها وقتی با مردم صحبت می کنم می فهمم که در جامعه ما معنی آزاده هم عوض شده. الانا خیلی از مردم خودشان را آزاده میدونن و میگن ما کاری به کار کسی نداریم برامون هم مهم نیست کی می خواد اون بالا مسوول باشه اصلا خانوادگی همینطور بودیم زمان شاه کار خودمونو می کردیم الانم مشغول کار خودمونیم هیچ وقت هم نه رای دادیم و نه برامون مهم بوده کی میخواد چه کاره بشه کار خودمون و می کردیم ماها کلا ازاده ایم ...

آزاده

لإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنَّ الحُرَّ حُرٌّ على جميعِ أحْوالِهِ : إنْ نابَتْهُ نائبَةٌ صَبرَ لَها ، و إنْ تَداكَّتْ علَيهِ المَصائبُ لَم تَكْسِرْهُ و إنْ اُسِرَ و قُهِرَ و اسْتُبْدِلَ باليُسرِ عُسرا، كما كانَ يُوسُفُ الصِّدِّيقُ الأمينُ صلواتُ اللّه ِ علَيهِ : لَم يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أنِ اسْتُعِبدَ و قُهِرَ و اُسِرَ .

امام صادق عليه السلام : آزاده در همه حال آزاده است . اگر بلا و سختى به او رسد شكيبايى ورزد و اگر مصيبتها بر سرش فرو ريزند او را نشكنند هرچند به اسيرى افتد و مقهور شود و آسايش را از دست نهاده به سختى و تنگدستى افتد . چنان كه يوسف صديق امين، صلوات اللّه عليه ، به بندگى گرفته شد و مقهور و اسير گشت اما اين همه به آزادگى او آسيب نرساند .

تصوير ايران

متاسفانه در این روزها که شرایط اقتصادی بسیار نامطلوب است تصویری که مردم از ایران روایت می کنند سیاه و ناامید کننده است. ایران مهد بی فرهنگی و بی تمدنی شده، انگار همه ایرانی ها و مسئولین ایران دزد و خائن هستن و تنها کسی که این حرف ها را می زند پاکدامن و منتقد و آزادی خواه هستن و همه مردم حتی بخش غالب مسئولین هم همین حرف را می زنند. الان راحت ترین کار غرزدن است همه و همه غر می زنند؛ متاسفانه زمانه ای شده که تنها نقطه های درخشان تاریخ خود را می بینیم و نقطه های سیاه زمانه کنونی! ما سال ها و بلکه قرن ها گرفتار مشکلات فرهنگی و اقتصادی بوده ایم و قصه دیروز و امروز نیست. از قحطی های دو جنگ جهانی دوره مشروطه و پهلوی گرفته تا قراردادهای ظالمانه ای که بر ایران عصر قاجار تحمیل شد؛ از وضعیت بد و اختلافات شدید طبقاتی دوره ساسانی گرفته تا ظلم خلفای اموی و عباسی... قصه های تلخ در تاریخ زیاد هستند و این ماهیت زندگی و تاریخ ایران است. متاسفانه ایران برای مردم به خوبی شناخته شده نیست؛ ایران ثروت زیادی دارد اما وسعت و جمعیت زیادی نیز دارد، فقر هم زیاد دارد و... پس انتظار نداشته باشیم ایران مثل کشورهای ریز حاشیه خلیج باشد، نه جمعیت آن ها و نه وسعتشان به اندازه ایران است. ثروت ماورایی نفت است و نفت در نقاط خاصی از ایران وجود دارد که وسعتش کمتر از 5 درصد ایران است. آب هم که بماند در چه وضعیتی است. بخش عظیمی از ایران هم بیابان است بیابان!

پس تصور ما از ایران باید واقعی تر باشد وقتی ثروت میشماریم کمبودها را هم ببینیم. وقتی دیگران را خائن می شماریم، خیانت خود را هم ببینیم. وقتی فساد را می بینیم خدمت را هم ببینیم. در کنار ناامیدی امید هم هست

خودسازی انقلابی

دکتر شریعتی: به هر حال سه راه پیداست:

پلیدی، پاکی و پوچی

این سه راهی است که پیش پای هر انسانی گشوده است و تو یک کلمه نامفهومی و وجودی بی ماهیتی و هیچی که بر سر این سه راه ایستاده ای، تا ایستاده ای هیچی، چون ایستاده ای، هیچی. یکی را انتخاب می کنی و راه می افتی و با انتخاب راه رفتن ات خودت را انتخاب می کنی و این چنین است که، آدمی که با تولد وجود یافته است، با انتخاب، ماهیت می یابد.

خودسازی انقلابی 3

دکتر شریعتی: ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام! و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد. اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق مرد آزاد مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید. من هر چه کنند جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی؟ چه می کنی؟ تا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟...

خودسازی انقلابی

دکتر علی شریعتی: فاجعه امروز بشری تفکیک این سه همزاد است: آگاهی، مذهب و هنر

هنر! زبان عمیق ترین حکمت های بشری و جلوه گاه قدسی ترین احساس های عرفانی، همو که از عشق شور می گرفت و از خود آگاهی انسان نور؛ که با جدا شدن از دو همزاد همیشگی اش(آگاهی و مذهب) تا مرحله پست جنسیت، تجارت و تفنن سقوط کرده و یا به خدمت بورژوازی متعفن درآمده و مامور خلق هیجان های مصنوعی برای پر کردن خلق زندگی های بی هدف و عمرهای پوچ جامعه رفاه و طبقه انگل شده و یا در خدمت روشنفکران بی درد این جامعه قرار گرفته است.

خودسازی انقلابی

دکتر علی شریعتی: اگر کسی نداند که حتی ثمره شهادت ها و انقلاب های راه عدالت و آزادی و حق پرستی در تاریخ، دستمایه گرانبهایی برای ظلم و استبداد و دروغ شده‌است از تاریخ هیچ نمی داند.

جامعه بی تاریخ

وقتی جامعه ای تاریخ نداشته باشد انگار سن و سال ندارد، هر اندازه از تاریخ ایران را نادیده بگیریم ولو یک لحظه آن را، بخشی از هویت و تجربه اش را از او گرفته ایم. تنها دوای بیماری آلزایمر جامعه کنونی خواندن تاریخ و از تاریخ نوشتن است؛ نه برای کسب درآمد و اشتغال بلکه به جهت مسئولیت اجتماعی، تاریخ که نداشته باشیم، مثل پیرمردی هستیم که آلزایمر گرفته و بدتر از کودکان خانه و دوستان و دشمنانش را نمی شناسد. تاریخ که نداشته باشیم از جوامعی که تاریخ ثبت شده ای هم ندارند عقب مانده تر می شویم.

به نظرم در دوره زمانه کنونی سبک زندگی خودمان را مثل گذشته ها تغییر دهیم یعنی اشتغال را در بازار و حرفه و هنر بجوییم و علاوه بر اشتغال به خاطر دلمان و جامعه هم که شده تاریخ بخوانیم و از تاریخ بنویسیم.

خوشبختانه بی توجهی جامعه نسبت به تاریخ به ما کمک می کند که به راحتی هر چه تمامتر در دانشگاه های معتبر ایران بدون هیچ هزینه ای پذیرفته شویم. تنها کافی است دو ماه مطالعه منسجم و با برنامه داشته باشیم.

موفق باشید.