ظریف درست می گوید: میدان مقصر عدم توافق است.
نخست:
با شهادت امام علی(ع) مردم عراق با امام حسن(ع) بیعت کردند. قیس بن سعد، فرمانده دلاور عراق برای بیعت شرط گذاشته بود که خلیفه بر کتاب خدا، سنت رسول(ص) و جهاد با ستمکاران بیعت کند. اما امام تنها عمل به کتاب خدا و سنت را پذیرفت! نه اینکه اهل جهاد نباشد بلکه می خواست حوزه اقتدار و اختیار حاکمیت را وابسته و تابع معرکه و میدان نسازد.
دوم:
معاویه فرستاده هایی به دو شهر کوفه و بصره گسیل داشت، فرستاده هایی که کارشان سستی دل مردم و ناامید کردنشان از نبرد علیه باطل بود. سپاهیان امام تعدادی از آن فرستاده ها را دستگیر کردند و امام دستور قتلشان داد و نامه تندی به معاویه فرستاد که مقدمه آغاز نامه های متوالی تا زمان صلح شد.
سوم:
سپاه معاویه زودتر از مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر(تیم مذاکره کننده معاویه) روانه معرکه شدند اما لشکر امام حسن(ع) با سختی و تعلل روانه معرکه شد.
چهارم:
زمان مذاکره رسیده بود که از میدان خبر آمد عبیدالله بن عباس و نیروهاش که بخش اعظم سپاه امام حسن(ع) را شامل می شد به معاویه پناه برده است و قیس بن سعد تنها مانده و گویا می داند که در نبرد شکست می خورد اما می گوید: در دینش فریب نخواهد خورد! حالا امام حسن(ع) برای مذاکره میدانی دارد که اگر به آن اتکا کند تنها شیعیان وفادارش را از دست خواهد داد و در آینده او را تندرو و جنگ طلب خواهند خواند....
نتیجه:
بارها شنیده ایم که به هر مناسبت دولت محترم از صلح امام حسن(ع) صحبت کرده است. صلحی که وجودش را مدیون میدان بود نه مذاکره! برای توافق نهایی با آمریکا تنها کافی بود جای سردار سلیمانی کسی باشد مثل عبیدالله بن عباس تا نرمشی قهرمانانه روی دهد و معاويه ی زمان صلح نامه را(شما بخوانید برجام) نه در آن لنگه دنیا بلکه در پایتخت خودمان زیر پا بگذارد و مغرورانه بگوید:
ألا و إنّي كنتُ منَّيتُ الحسن و أعطَيتُه اشياءَ و جميعها تحت قَدَمَيَّ لا أفي بشيءٍ منها له
آگاه باشید من حسن(ع) را (شما بخوانید ملتش را) با وعدهایی آرزومند کردم در حالی که همه آن وعده ها را زیرپایم می گذارم و به هیچکدام از آن ها وفا نخواهم کرد.